به حس شیشمتون اعتماد کنین اون راست میگه همیشه
به حس شیشمتون اعتماد کنین اون راست میگه همیشه
اولین باری که باهاش اشنا شدم شیشم ابتدایی بودم یه کتاب تست داشتم برای انتشارات واله بود مجموعه آدم برفی پر بود از اون و اونجا اولین باری بود که خیلی جدی همو ملاقات کردیم
دیدار دوممون وقتی بود که وقتی من راهنمایی بودم همه بچه ها با دیدنش غر میزدن اما من یه حسی توی دلم بود که متوجهش نمیشدم وقتی میدیدمش چشمام برق میزد و بخاطر اون حتی کارایی رو کردم که مدتی بود کنار گذاشته بودم
سومین دیدار و مهمترین دیدارمون وقتی بود که من وارد دبیرستان شدم اونجا دیگه نقش حاشیه ای نداشت و لای چیزی قایم نشده بود و مستقل یه کتاب داشت به اسم هندسه یک اولش بهش بی تفاوت بودم اما سر امتحان ترم اول با چالشی رو به رو شدم که همه چیز رو تغییر داد
قضیه از این قرار بود: در طول سال تحصیلی یک مسئله ای رو باید اثبات میکردیم من حتی صورت سوال رو هم یادداشت نکرده بودم اصلا برام اهمیتی نداشت یکی از بچه ها که مامانش معلم ریاضی بود اونو اثبات کرده بود و بچه ها هم نوشتنش و معلم تاکید کرد که خیلی مهمه و من هم گفتم چی میگه خیلی مهمه مهمه که مهمه :| دوماه بعدش سر امتحان ترم اول دونمره بهش اختصاص داشت همینطوریشم نمرم خیلی شاهکار میشد چه برسه به اینکه این دونمره رم از دست میدادم یه لحظه یه فکری به ذهنم رسید چرا خودم اثباتش نمیکردم ؟ به خودم گفتم ستوده یا الان یا هیچ وقت یا باید خودت رو به خودت اثبات کنی یا همه خودشیفتگی هات رو بریز دور که تو هیچی نیستی
استینامو بالا زدم و شروع کردم به اثبات کردن اما همه چیز اینجا تموم نشده بود در تمام مدت من داشتم لذت بی نهایتی رو احساس میکردم و وجودم پر از عشق شده بود مدت ها بود که همچین چیزی رو فراموش کرده بودم و اونجا بعد از گذشت چهار ماه بالاخره فهمیده بودم چرا موقع انتخاب رشته با اینکه میدونستم باید برم انسانی اما چیزی وادارم کرده بود ریاضی ثبت نام کنم
اثبات کردن تموم شد بلند شدم و برگه رو تحویل دادم و دوان دوان تو حیاط دنبال شاگرد اولمون میگشتم که ازش بپرسم درست بدست اوردم یا نه وقتی اون گفت اره درسته مثل ادمایی که جادو شده باشن رو اولین سکو نشستم و به روبه رو خیره شدم
من با حقیقت روبه رو شده بودم خود گمشده ام رو پیدا کرده بودم و از همه مهمتر متوجه شده بودم اون احساسی که وقتی راهنمایی بودم به هندسه داشتم همین دوست داشتن و عشق بوده
از اون روز به بعد همه چیز یه طور دیگه شد و کی فکرشو میکرد یه سوال همچین نتایجی رو به دنبال داشته باشه ...
میخوام یه اعترافی بکنم
من از اینکه آدمها دوستم داشته باشن میترسم احساس میکنم لیاقتشو ندارم ولی عاشق اینم که ادمهارو دوست داشته باشم و بهشون عشق بدم
طبعا وقتی اینکارو میکنم ادمها فکر میکنن من هم قابل دوست داشته شدنم ولی اینطوری نیست درحالی که اینطوری هست
خل شدم ؟ بعید نیست :)))
شاید بخاطر این باشه که من یه دورانی از خودم بدم میومده و متنفر بودم یه دوران طولانی بعد الان دارم خودمو دوست میدارم اما هنوز بخشی از من اون احساسات رو داره و این مسیره تغییره که پر از تناقضه اینطوری نیست؟
زندگی بدون اینکه آدم با دست های خالی پای علاقش و هدفش و آرمانش بایسته و ذره ذره مسیر رو خودش بسازه چه لذتی داره که ادم ها به من میگن اینجا دنیای واقعیه و تو تورویاهات زندگی نمیکنی :|
و جالب اینجاست که این حرف رو ادمهایی میزنن که هیچ لذتی از شرایط کنونیشون نمیبرن از شغلشون متنفرن و به نظرشون زندگی مضخرفه
من گنگ خواب دیده و عالم تمام کر
من عاجز از گفتن و خلق از شنیدنش
+اون تیکه از آنشرلی بود که آنه میخواست بره دانشگاه و اون خانومای خوش قلب همسایه اومدن گرین گیبلز و حرفایی زدن که آنه ته دلش احساس بدی پیدا کرده بود
من الان همونجام :)) هرچند آنه دوستی مثل گیلبرت بلایت داشت .
درحالی که به دیوار تکیه داده بود بی مقدمه رو کرد بهم و گفت بین این همه آدمی که دارن کار اشتباهو انجام میدن درست انجام دادن تو چه فایده ای میتونه داشته باشه؟
بهش گفتم : این زندگی مثل یه چرخه میمونه وقتی یه عضو کارشو درست انجام نده اون چرخه سیر طبیعیشو از دست میده و بهم میریزه و برعکس اگه یه عضو هم کارشو درست انجام بده اون چرخه به سیر طبیعیش برمیگرده
سکوت کرده بود
ابروهامو انداختم بالا و گفتم میبینی ؟ نقش من خیلی حیاتیه ! و خندیدم
و خندید .
ترم اولی ها
ترم دومی ها
ترم سومی ها
ترم چهارمی ها
ترم پنجمی ها
دیگر لازم نیست برای امتحان سمج خود مضطرب باشید
یادگیری آسان جادو با محصولات اموزشی یاج
آیا فکر میکنید برای کسب رتبه عالی باید حتما به اساتید رشوه دهید؟
چه کسی گفته درس تغییر شکل را نمی توان با رتبه عالی قبول شد!؟
با جزوات عربده کش یاج حتی غول های غار نشین هم میتوانند در ازمون سمج خود موفق باشند همین حالا چوب دستی خود را بردارید و اسم و مقطع تحصیلی خودرا به آسمان پرتاب کنید
یاج حامی تحصیلی بدون باج
+اگه طرفدار هری پاتر هستین فکر کنم خوشتون بیاد مخصوصا این اپیزود رادیو مرکب پیچیده هاش که عجیب به دل من نشست
از پریروز که امتحانام تموم شده هی میرم تو آینه به خودم نگاه میکنم و میگم یعنی تو سال دیگه دانشجو میشی؟ یعنی فقط شیش ماه عملا بیشتر از دبیرستانی بودنت نمونده ؟ و میترسم
من خیلی فکر کردم و به نظرم کنکور هم فرصته هم تهدید و تصمیم گرفتم که از بخش فرصتش استفاده کنم کنکور یه زمان خوبیه برای اینکه آدم هدفمند تر عمل کنه سبک زندگیشو اصلاح کنه و زمان های مرده و تلف شدشو به حداقل برسونه و یاد بگیره که باید برای چیز هایی که میخواد تلاش کنه شکست بخوره و دوباره بلند شه
وقتی اینطوری به کنکور نگاه میکنم به نظرم خیلی قشنگ تر میاد تا اون غولی که بقیه سعی دارن به من نشونش بدن
کتاب تستایی که نیاز داشتمو خریدم و در حال شروع کردنم جمله های زیادیو میشنوم مبنی بر اینکه الان زوده خسته میشی چرا خودتو اذیت میکنی گوربابای کنکور و امثالهم ( سرشار از امید دادنن دوستان :| یکی نمیاد بگه من میدونم تو موفق میشی :(
اما خب من تصمیمو گرفتم و میخوام که دوباره ۱۲ ساله بشم
دعاها و ویش یو د بست های شمارا خواستاریم نه برای من بلکه برای هرکسی که مسیری رو تو زندگیش دنبال میکنه
*امیدوارم همه تصمیما فقط در حد تصمیم باقی نمونن:))
دستمو گذاشتم زیر چونه و دارم فکر میکنم که شاید اصلا همین باشه همین که آدم یه زندگی آمیخته با سیاهی و تباهی تحویل بگیره و بینش شادی ها و خوشبختی هارو پیدا کنه و حتی شاید خلق کنه .
شما مثل من نباشین دوماه برای چیزی که امکان اتفاق افتادنش از پرواز کردن پنگوئن هاهم کمتره استرس نکشین و معدتونو داغون نکنین -_-
و بله دیروز روز خوبی بود چون چیزی که دوماه براش استرس داشتم بالاخره تکلیفش مشخص شد :)
وقتی داشتم تاب بازی میکردم و هی میرفتم بالاتر عمیقا دوست داشتم با نامجو فریاد بزنم ای یار جانی یار جانی دوباره برنمیگردد دیگر جوانی
در طول هفته اخیر استاد های کنکور شیمی میومدن مدرسمون و یه همایش طور برگزار میکردن تا ما ببینیم اگه خوبن باهاشون کلاس ورداریم
من همش احساس این داورای برنامه عصر جدید و داشتم و درمورد دوتا استاد اول وقتی نیم ساعت از از درس دادنشون میگذشت میخواستم بزنم رو دکمه ضربدر D:
ولی استاد امروزیه نه تنها جهارساعت مدارم به حرفاش گوش دادم و دلم نخواست وسطش بلند شم بزنمش ( سر اغلب کلاسا این حسو دارم بعد یه مدت :| ) بلکه کل این زمان با تمرکز بهش خیره شده بودم و هرچی میگفت رو میبلعیدم اصلا
عالی درس داد به نظرم دیدگاهم به شیمی آلی خیلی تغییر کرد بخاطر تدریس فوق العادش بهش تبریک میگم
اگه آدم تختیی* هستین هرگز هرگز با تاب خودتونو خفه نکنین بدنتون اوردوز میکنه و فرداش از شدت بدن درد میخواین داد بزنین
و این بود اخبار هفته ای که گذشت خبرگزاری اندوه ایده آلیست بودن تاوقایع اتفاقیه بعدی شمارو به خدای بزرگ میسپره
یه برنامهه ببینیم D:
*اصطلاحی برای آدمهایی که پیوند کوالانسی آن ها و تخت خوابشان از قوی ترین پیوند های جهان خلقت محسوب میشه و از اون جایی که برای کپی رایت ارزش زیادی قائلم این اصطلاح ساخته تد میباشد!