یه عالمه دوراهی روبه رومه که بهترین راه حل برای حل کردنشون صبر کردنه صبر کردن و درس خوندن ولی راستشو بخواید اینکه نگران اونا نباشم و بتونم تمرکزمو بذارم رو هدفی که قلبم به شوق رسیدن به اون هنوز میتپه کار مشکلیه . یکی گفت که انگیزه یعنی متمرکز کردن همه ی توان و انرژیت روزی هدفت و تو انرژی تلف شده خیلی داری و راست میگفت راست میگفت .

 

یه مشکل دارم میدونین چیه ؟ درمورد همین دوراهی ها ؛ اینه که علاوه بر اینکه بین انتخابشون شک و تردید دارم به خودم هم اعتماد ندارم یعنی اول میشینم خودمو سرزنش میکنم که از کجا میدونی که تو درست میگی و حق باتوعه و بعد سر اون مسائلم با خودم بحث میکنم که چی درسته چی غلط و میدونین؟ نفرین عامون بر ادمی که اعتمادش به خودشو از دست داده .

 

یه پلی لیست درست کردم تو گوشیم اسمشم گذاشتم چاووشامجو D; اهنگ های مورد علاقم از جناب چاووشی و محسن خانِ نامجو رو ریختم توش و وقتی یکم خسته شدم از تست زدن اهنگ هارو پلی میکنم و هزمان با اونا تست میزنم و میدونین خیلی کیف میده .

 

مامانم دیشب گفت دیروز خالت و شوهر خالت و پسر خالت رفتن ملاقات بابات و خب فکر نمیگردم یه روز به پسرخالم حسودیم شه که بابامو دیده =)) و دلم براش خیلی تنگ شده خیلی زیاد .

 

جمعه هم ازمون قلم چی دارم و نگرانم براش :) هرچند با اینکه از همیشه بیشتر خوندم و بیشتر تست زدم ولی حس میکنم کافی نبوده و واقعا احتیاج دارم که یه تغییر امیدوار کننده ای تو ترازم ببینم میشه خواهش کنم دعا کنید؟ 

 

دلم لک زده برای یه گفت و گوی با کیفیت برای حرف زدن درمورد تاریخ فلسفه ادبیات و حتی نجوم  گفت و گویی که ثمری داشته باشه انرژی بده و ادم در نهایت احساس بهتری داشته باشه .

 

+بالهایم را چیده اند به دور پایم زنجیری از ترس زده اند و مرا در قفسی زندانی ام کرده اند و میگویند : پرواز کن بالهایت کجا هستند؟ چرا اشفته ای ؟