اینکه ادم از ترس زانوشو بغل بگیره و مچاله بشه تو دیوار و هی تلگرام و اینستاگرامو اسکرول کنه هیچ چیو حل نمیکنه اینکه شبا زار زار گریه کنه و بالشش همیشه خیس باشه هم شرایطو بهتر نمیکنه یجایی ادم از این همه ضعف و استیصال حالش بهم میخوره و میخواد یه کاری بکنه
اونجاست که دست خودشو میگیره اشکای خودشو پاک میکنه و برای هزارمین بار همه چیزو از صفر شروع میکنه
و اینبار به خاطر خودش با همه ترس ها و حسای منفیش میجنگه
_یچیزی توی خلقت ادمیزاد توجه منو به خودش جلب کرده
اینکه اهمیت نداره چقدر شرایط اطرافش خاکستری تیره باشه
نیرویی اونو وادار میکنه که ادامه بده و به جلو پیش بره