دیروز روز اول پانسیون بود و میتونم بگم محشر بود برای اولین بار ساعت های پشت هم درس خوندم و تست زدم هم زمان کتاب ناطور دشت رو هم بینش خوندم هیچ استرسی درکار نبود همه میخندیدن و تلاش میکردن 

ازمون جمعه رو گند زدم بعد از ظهرش مامان خیلی جدی گوشی رو ازم گرفت و من مخالفتی نکردم مسئله اینجاست که تصمیم درستیه و انکار من هم بی فایدس امروز دوباره بهم داد چون قراره بیست دقیقه دیگه برم بیرون 

دیروز ولی یکی از علت های دیگش که حالم خیلی خوب بود عدم استفاده از گوشی بود نه هیچ خبری نه هیج حرفی هیچ دلیلی برای ناراحتی وجود نداشت

از هولدن کالفید خوشم اومد آدم هم رگ و ریشه ایه و جسارتش انکار نشدینه 

اما مهمترین چیزی که درش توجه من و جلب کرد این بود که هیچ ابایی نداشت از اینکه خودش باشه 

کتاب بعدی که شروع کردم بیگانه آلبرکاموعه و فعلا ده صفحشو خوندم و حتما نظرم رو اعلام میدارم 

الان هم بیرون داره باد میزنه لباسایی که روی صندلی ریخته بود رو به جایگاهشون رسوندم و و نشستم روی تخت و دلم میخواد همین الان بخوابم 

 

شما چه میکنید؟ ایام به کامه؟